آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

برای آوین عزیز

پول تو جیبی و جشن افطاری و جشن تیرگان ...

  دختر پرخرج  مامان سلام... عشقم هر روز که  از  مهد می اومدیم خونه توی راه  دلت یه چیزی می خواست و از اونجایی که دلم می خواد دختر مستقلی بار بیای کنار خیابان پارک می کردم و  بهت پول می دادم و شما خودت می رفتی سوپر مارکت و خریدت رو می کردی و می اومدی... البته که اگه فقط بستنی می خواستی با یه بغل خوراکی بر می گشتی ... مثلا یادمه اولین بار که رفتی خرید فقط بستنی می خواستی ولی با یه بطری آب معدنی و بستنی و آبمیوه و .... برگشتی و تازه به من گفتی که مامان بعضی هاش رو برای شما خریدم.  این روال ادمه داشت و البته که بعد چند روز بهتر شدی و با خوراکی های کمتری برمیگشتی از سوپر مارکت تا کم کم  یاد گرفتی فقط همو...
16 تير 1394

این روز ها

گلدونه مامان سلام دیروز با هم نشستیم و بعضی از خاطرات ثبت شده توی  وبلاگت  رو با هم مرور کردیم و کلی لذت بردیم . برات خیلی جالب بود که عکسای کوچولویی ات رو ببینی و همینطور شنیدن بیان جملات و کلمات  کودکانه ات  برات لذت بخش بود. و مدام ازم می خواستی که پست های بیشتری رو برات بخونم و..... گلدونه مامان توی این روزهای گرم و روزه داری هر روز که میایم خونه ازم می خوای که با هم بدو بدو بازی و بالا بلندی و .... بازی کنیم .... موندم اینهمه انرژی رو از کجا میاری که اصلا هم خسته نمی شی و وقتی که من می گم خسته شدم یه فرجه چند دقیقه ای بهم می دی و بعد از چند دقیقه مدام می گی "مامان بسه استراحت کردی دیگه !!!"  . تا...
9 تير 1394

اردبیل(2)

دختر مهربون مامان سلام. تعطیلات خرداد امسال  با خاله جون فرشته و تارا جون و خاله سارا و علیرضا و آنیسا  رفتیم اردبیل.  ما و خاله جون فرشته اینا از راه تهران رشت اسالم خلخال رفتیم و خاله سارا اینا از را ه ساری رشت خلخال .... به هم خلخال ملحق شدیم و از اونجا با هم رفتیم اردبیل . توی مسیر راه رفتیم تالش و از آنجا ساحل قورق  که بسیار ساحل خوبی بود امکانات خوبی  داشت  اونجا قایق موتوری  سوار شدیم .  دختر گل مامان  توی قایق بین من و بابا نشستی و من جوری بغلت کردم که  دستام روی قلبت باشه.... اولش خیلی بهت خوش گذشت و لی چند دقیقه که گذشت و  راننده قایق می خواست هیجان بده شما ترسیدی و قلب کوچو...
19 خرداد 1394

روز خانواده

پیک نیک پر ماجرا دختر گل مامان  امروز از  طرف مهد کودک (مهد آفتاب) به باغی رو توی جاجرود گرفته بودن و از تمام مامان و بابا های مهد کودک دعوت کرده بودن تا بیان باغ و از صبح ساعت 8:30 تا ظهر ساعت 12:30 رو اونجا بگذرونن...اسم امروز رو هم گذاشته بودن "روز خاتواده". شما هم از دیروز کلی هیجان داشتی و فکر می کردی که امروز می خوی بری اردو. خلاصه امروز من و بابا ساعت 6:30 بیدار شدیم و مقدمات یه پیک نیک چند ساعته رو فراهم کردیم و شما رو هم حدود ساعت 7:15 بیدارکردیم. البته کار های من و بابا تا ساعت 8:30 طول کشید این شد که بجای اینکه ساعت 8:30 باغ مورد نظر باشیم تازه از خونه راه بیفتیم. توی کروکی که مهد داده بود آدرس باغ ظاهرا خیل...
1 خرداد 1394

یه سنت قدیمی / سعد آباد

ناز گل مامان سلام! یه سنت قدیمی توی خونه امون پایه ریزی کردیم  و اونم اینه که هر سال بهار برای گشتن حتما یه سر می ریم پارک سعد آباد. اونجا رو خیلی دوست دارم. حال و هوای خوبی داره . می تونیم توی اون هوای بهاری دلچسب دست هم رو بگیریم و یا هم بدوییم. یا دست هم رو ول کنیم و با هم مسابقه دو بگذاریم. می تونیم توی جوی آب کوچیکی که داره بهم آب بپاشیم و کلی کیف کنیم از آب بازی های مامان و دختری. می تونیم بریم موزه برادران امیدوار و شما کلی از عکس های هیجان انگیز لذت ببری و خودت رو برای مامان لوس کنی و بپری بغلم و بگی وای وای من می ترسم و من هم دلم قنچ بره از این همه دخترونگی هات . می تونیم بریم کاخ سبز و کلی سوال از مرمرهای سبز و زندگی ...
25 ارديبهشت 1394