پول تو جیبی و جشن افطاری و جشن تیرگان ...
دختر پرخرج مامان سلام... عشقم هر روز که از مهد می اومدیم خونه توی راه دلت یه چیزی می خواست و از اونجایی که دلم می خواد دختر مستقلی بار بیای کنار خیابان پارک می کردم و بهت پول می دادم و شما خودت می رفتی سوپر مارکت و خریدت رو می کردی و می اومدی... البته که اگه فقط بستنی می خواستی با یه بغل خوراکی بر می گشتی ... مثلا یادمه اولین بار که رفتی خرید فقط بستنی می خواستی ولی با یه بطری آب معدنی و بستنی و آبمیوه و .... برگشتی و تازه به من گفتی که مامان بعضی هاش رو برای شما خریدم. این روال ادمه داشت و البته که بعد چند روز بهتر شدی و با خوراکی های کمتری برمیگشتی از سوپر مارکت تا کم کم یاد گرفتی فقط همو...
نویسنده :
مامان
15:24