آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

برای آوین عزیز

اینم از مهد

قرار هست که شنبه بریم محمود آباد و یه یه هفته ای استراحت کنیم! بعدش هم قرار شد عزیزجون  باد تهران و ازت ٢-٣ هفته ای مواظبت کنه و تو خونه نگهت داره که هم تو سرما و باد پاییزه آبان مهد نری واسه همین خاطر  دیروز به مدیر مهدت گفتم که آوین را آبان نمی یارم مهد چون قرار است که ... می گه خوب نیار اما هزینه آبان را کامل پرداخت کن تا سهمیه اش حفظ بشه چون پک ما ٣ ماهه هست!!! خلاصه می گم ایراد نداره از دی می یارم می گه نه چون پر می شه و هیچ تضمینی نیست !!! این پول از اون پول زور هاست که دارم می دم .صرفا چون احساس می کنم که تو این مهد راحتی و ازت خوب مواظبت می شه این پول را صدقه سرت می دم ایشالا که همیشه سرت سلامت باشه دخترکم! ...
27 مهر 1390

شیرین زبونی هات

عزیز دل مامان این روزها که برات توی وبلاگت نمی نوشتم خیلی چیز ها را به ذهنم یا برگه های تقویم روی میزم می سپردم تا سعی کنم کمترین چیزی از کودکی ات را برات ناگفته نگذارم عسلم! دامنه لغتت روز به روز وسیع تر می شه و هر روز هم به شیرین زبونی هات اضافه می کنی عسلم!! آخرین کلمه ای که یاد گرفتی و تازه دو سه روز هست که بیانش می کنی برام شیرین ترین کلمه هست مامانم! دو سه روز هست که موقع که چیزی می خوای می گی "ماما" الهی که مامانا فدات شه دختر خوشگلم! دختر خوشگل مامان اولین کلمه ای که گفتی "بَر" بود که کلاغِ کلاغ پر پر می زد و اولین جمله ای که رویی زبون نازت اومده "آب بده" هست. میگم اسمت چیه می گی:"آدو" البته اولا می گفتی "آوِ" به بابا می گی "...
27 مهر 1390

بازی های مورد علاقه

عاشق توپی ! هر جا که ببینی می خوای بگیریش و باهاش بازی کنی ! دیروز داشتم بعد مدت ها از مهد با کالاسکه  می اوردمت  که ببینم که بند می شی تو کالاسکه یا مثل یه ماه قبل توش می ایستی که تا سر کوچه مثل یه دختر خوب و خانم سر جات نشستی و با ماشینی که توی راه برات گرفته بودم بازی می کردی که یه دفعه دیدی که سر کوچه بچه ها دارن توپ بازی می کنن سریع ماشین و پرت کردی و تو کالاسکه ایستادی و حالا نگو "توپ توپ" کی بگو ! زبل خان من علایق پسرونه داری !!!! یه دیگه از بازی های مورد علاقه ات بازی با اون اسباب بازی هست که آندیا برای تولدت بهت کادو داده یه کلبه که توی دو تا از دیوار هاش 4 تا سوراخ به فرم های مختلف داره و به همون فرم ها یه سری مهره...
27 مهر 1390

بازگشت

دخترک مامان مامانی به زودی دوباره بعد یه وقفه نسبتا طولانی شروع می کنه از شیرین زبونی هات و شیرین کاریات بنویسه! دعا کن که کارام زودی انجام شه!  
24 مهر 1390
1