آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

برای آوین عزیز

این روزهای زندگی مامان

آوین نازنینم سلام! به سنی رسیدی که محیط اطراف و حتی شرایط محیط را خیلی بهتر درک می کنی و ما دیگه کاملا احساس می کنیم که فرد سومی هم با ها مونه! داریم از پیک نیک بر میگردیم و دوست داری که کیسه زباله خشک را شما با خودت تا سطل زباله بیاری! میندازیش کنار سطل زباله و می گی "پیشی بِخوره" برای رسیدن به هدفت ممکنه چندین روش را آزمایش کنی مثلا یه بار می خواستی ظرفای غذات را جمع کنی و ببری توی آشپزخونه، لیوان را گذاشتی توی قابلمه و بشقاب را روش و سه تایی را یا هم بلند کردی و بردی   هر چیزی که نخوای انجام بدی می گی"نَمی تونم" یا "نیمیشه" یا "نیمی خوام"   ...
9 ارديبهشت 1391

عشقم!

دختر گل مامان سلام !‌ بهت می گم:عشقم , میگی:"بیا چیشَم" (بیا جلوی چشمم) می خوای بگی :اینو بده،"اِنو بیدِه"  
6 ارديبهشت 1391

مامان فدای زبون کوچولت

دختر مامان کم کم داری جملات سه کلمه ای گفتن را شروع می کنی به عنوان نمونه میگی "آخا رو بیبین" (آقا را ببین )  نمک :"نَمَت" هویج :"بَویج" بادکنک :"بادودَک" نمی خوام: "نیمی خوام" یا "نَمی خوام" جوراب:"شیبا" راستی ماهی قرمز عید هم از دستت خودکشی کرد  
3 ارديبهشت 1391