آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

برای آوین عزیز

بازم شیرین زبونی

1391/7/16 14:56
نویسنده : مامان
271 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مامان سلام !

دیروز با بابا و عمو اُحَمَد(محمد) رفتیم خونه عمو مهدی و خاله اُدا .چی ؟ خونه عمو مهدی و خاله اُدا . چی ؟خونه عمو مهدی و خاله اُدا  . خیلی بهمون خوش گذشت و شما هم خیلی شیرین زبونی کردی!

یه عروسک پشه خاله فاطمه برات خریده با خودت آورده بودی و با هاش به همه نیش می زدی  و البته از وسط مهمونی بهش می گفتی مامانِ!‌می گفتم پس من کیَم؟ می گفتی :"مامان جیدَر(جیگر)"

---

نزدیک ١٧ بار من رو تا دستشویی بردی در حالی که ٣ بار واقعاَ کار داشتی! هر بار که یه دستشویی غیر خونه می ریم شما می پرسی:"تمیزَ؟ اَثیفِ؟ اَثیف نیست؟ می اُب (میکروب) نداره؟ داره؟ چی؟" به قول خاله مرضیه از اینکه با اینکارت ما رو کنترل می کنی خوشحالی!!

----

مدام می پرسی چی؟ چی ؟ وای به روزی که غیر از چهار چوب ذهنی ات چیزی را بشنوی یا ببینی!! دیگه عملا من بیچارم!! با هم رفته بودیم قصابی اینقدر پرسیدی چی چی چی که یکی از مشتریا که تقریبا پیر هم بود حوصله اش سر رفت و اومد بهم گفت : حالا اینقدر به سوالاش جواب می دی بذار بزرگ شه کافیه یه چیز رو دوبار ازش بپرسی! خیلی دلش پر بود ! واقعا دلم سوخت! به خودم هم فکر کردم دیدم خیلی هم بیراه نمی گه!! چقدر ما بچه ها بدیم! یادمون می ره چه جوری بزرگ شدیم!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه نیلوفر
16 مهر 91 13:28
الهیییییییییییییییییییییییی فدای اون حرف زدنت بشم من دلم میخواد بخورمت عزیزمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دلمم که خیلی برات تنگ شد اوشگل عمه.بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان انیسا
16 مهر 91 23:06