آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

برای آوین عزیز

موضوعی که مامان رو نگران می کنه!!

1391/7/23 8:30
نویسنده : مامان
341 بازدید
اشتراک گذاری

شاید بعضی از رفتارها ازنظر بعضی ها حسن باشه و از نظر بعضی های دیگه عیب !‌ در مورد رفتارهای شما بعضی از چیز ها را من عیب می دونم در حالی که برای دوستام تعریف می کنن فکر می کنن که خصوصیت خوبیه! یکی از این رفتارها که واقعا داره من رو نگران می کنه فهمیدن بیش از حد ت هست مامانی! به طوریکه اصلا نمی شه به عنوان یه بچه ٢ ساله روت حساب باز کرد

خدا را همیشه به خاطر داشتن دختری مثل تو شکر می کنم . اما می دونم این بچگانه فکر نکردنت در درجه اول برای خودت خوب نیست . بزرگ می شی در حالی که بچگی نکردی! گاهی اوقات مثل ادم بزرگها  حرف می زنی و یا رفتار می کنی! این موضوع علاوه بر اینکه برای ما ناخوشایند هست کودکی رو هم ازت می گیره! می دونم خودت هیچ نقشی تو این رفتارهات نداری اما ما چرا! با اینکه توی مهد دور و برت پر بچه هست  و من هم که خیلی تو خونه بچه می شم تا خاله بازی و بپر بپر و ... بازی کنیم ، تارا که هر هفتهمی بینیش و ... باز هم کارات خیلی جلوتر از سنت پیش میره! و من می ترسم که کم کم به جایی برسی که دیگه نتونی با همسن های خودت کنار بیای عزیزم و همیشه بزرگ بزرگ تر ها باشی!

دومین چیزی که من رو داره خیلی نگران می کنه اینکه که ساعت طولانی از روز همدیگه رو نمیبینم! وقتی کوچیک تر بودی نیاز هات به مامان با الان خیلی فرق داشت ! اما حالا که دیگه شیر من رو نمی خوری و تو جات جیش یا .. نمی کنی ، جدا می خوابی و ... نیاز هات به من شکل تازه ای گرفته ! دیگه اینگار دوست نداری یه لحظه هم پیش هم نباشیم! یک هفته ده روزی می شه که  موقع رفتن به مهد غر می زنی و یکمی گریه می کنی و باید بهت بگم که دخترم اگه گریه نکنی  مامانی زود می اد دنبالت تا اروم شی و قبول کنی بری مهد وگرنه با هیچ وعده ای ساکت نمی شی ! موقعی که از مهد می گیرمت مدام ازم می پرسی که "من اِریه نکردم  زودی اومدی دنبالم؟ چی ؟" تا من هم اینو تکرار کنم و شما کوتاه بیای! دیروز تو خونه یه کیف گذاشتی رو دوشت و عروسکت رت گرفتی و سمت در رفتی که خدا رو شکر دستت به در نرسید و برخلاف همیشه از صندلی هم کمک نگرفتی و رو به من می گی " من می رم شما تنها باش زودی می ام دنبالت" . یعنی واقعا فکر می کنی که وقتی می گذارمت مهد تنها هستی ؟ یا تنها می گذارمت! خوب من و بابا نیستیم اما این همه بچه و مربی! می دونم هیچکسی جای مامان و بابا رو نمیگیره اما حس تنهاییت خیلی برام دردناکه!  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مژگان
22 مهر 91 21:01
سلام خوبی؟ اینا عمومین یا خصوصی؟ آدم کنجکاو میشه
لاله مامان آندیا
23 مهر 91 1:45
چی وشده اخه ؟
مامان انیسا
23 مهر 91 11:02
عمه نیلوفر
23 مهر 91 12:37
خوب عزیزم زیاد فهمیدن که ایرادی نداره خوب بعضی از بچه ها همینطوری هستن چیز نگران کننده ای که نیست ولی تنها بودنش زیاد نگران نباش خوب آوین مثل اینکه یه کم حساسه ولی همین که شما و داداش کلی ساعات بعد از سرکار باش هستبن خیلی خوبه. من توی یکی از کتابام خوندم که بچه هایی که ساعات طولانی از خانوادشون دورن خیلی کودکان احساسی و وابسته به خانواده میشن و همیشه میخوان یه طوری خودشونو بیشتر از چیزی که هستن نشون بدن خوب آوین هم از هوش سرشاری برخورداره اینکه مثل بزرگترها هست هم احساس میکنم به خاطر این چیزا باشه من احساس میکنم نگران نباش عزیزم. دیه هوش دخمل گل ما دیه.
مامان آوينا
16 آبان 91 8:32
آوين جون دختر باهوشيه اما منم موافقم كه از دوران بچگي به خوبي استفاده كنند