آوین و کرسی
تاسوعای امسال رو شهمیرزاد بودیم .هوا سرد بود و صبحش برف می اومد .برای اینکه عشق مامان سرما نخوره تمام روز رو با بابا خونه عزیز جون موندی و از خونه بیرون نیومدی. البته زیر کرسی حسابی هم کیف کردی.هر چند روی کرسی هم کلی چیز برا کیف دادن بود گلم!!!
-توی جمعی بودیم و داشتم سعی می کردم با چشم و ابرو متوجهت کنم که که فلان کار رو نکن, رو به من "مامان چشم داری؟ ابرو داری؟"
-مدام راه می ری و می گی "چی چی ,نخود چی"
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی