اینم یه حس خوب
دیروز توی راه برگشت برات یه کش رنگی رنگی و بلند خریدم تا شاید برای مو بستن انگیزه پیدا کنی عشقم! کلی خوشحال شدی! بماند که همونجا خواستی به موهات ببندم و مدام می اوردی پشت و جلو ی سرت و توی شیشه های در خونه ها خودت و کِشت رو نگاه می کردی. کلاَ بیشتر وقتا که میام دنبالت سعی می کنم که برات یه چیزی بیارم.از شیر نی دار و بستنی گرفته تا گل و گاهی هم برگ یه درخت! هر چی که باشه همون دم مهد می گیری ! یعنی اینجوری که تا من رو دم مهد می بینی میگی "سلام ارادتمندم، چی برام اوردی؟" و من هم تا 5 متر از مهد نگذشته هدیه ات را می دم....
اینبار نزدیک خونه که شدیم رو به من کردی و گفتی "مامان ، من بزرگ شدم دوست داری برات چی بخرم؟" راستش واقعاً با این سوالت یکه خوردم و کلی هم ذوق کردم ! خیلی خیلی خوشحال شدم و کلی فکر کردم تا ببینم چی دوست دارم برام بخری! دیدی که جواب دادنم طولانی شد رو به من کردی و گفتی "بستنی میخوای؟" دختر مهربونم عاشقتم! از اینکه حس محبت کردن در تو جاری است خیلی خوشحالم!