آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

برای آوین عزیز

این روزهای آوین

1392/6/9 8:03
نویسنده : مامان
314 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک نازم سلام. چند روزی بودکه برات ننوشته بودم به خاطر مسابقات ورزشی رفته بودم مشهد و حسابی هم در گیر بودم عشقم. بعد از 4 ماهگیت که به خاطر دفاع پایان نامه پیش خاله جون فرشته گذاشته بودمت و رفته بودم اصفهان دیگه هیچ وقت از هم جدا نشده بودیم تا اینکه موضوع  المپیاد ورزشی کارکنان شرکت پخش به میون اومد و من علی رغم همه بی میلی هام برای حضور در مسابقات مجبور به شرکت شدم. تنها دلیل اینکه نمی خواستم  برم مسابقات تو بودی و تنها دلیل رفتنم عشق امام رضا که 5 سالی می شد که پابوس نرفته بودم. خلاصه اینکه با هزار هزار نگرانی از دلتنگی دخمر نازم رفتم . روزی که پرواز داشتیم نرفتم اداره و اومدم تو مهد تا با هم باشیم .البته خیلی خوب شد و با معلم فرانسه و انگلیسیت صحبت داشتم  و مرب فرانسه ات جلوی من ازت تست گرفت که شکر خدا خیلی راضی بودم. (آخه توی خونه خیلی کم فرانسه از خودت بروز نمی دادی). از شب قبل رفتنم یهو عصب سیاتیک پای راستم بد جور گرفته بود  این بود که برخلاف میلم یه ساعت زودتر از برنامه ام از مهد اومدم بیرون که برم دکتر و یه فکری به حال این پا بکنم. نمی تونستم توی مهد ازت دل بکنم و تو هم همینطور مامانی. با اینکه می دونستم هنوز دید درستی در مورد دوری و این جور مسایل نداری اما بازم این مساله برام خیلی سخت بود. بگذریم. یه لیست بلند پایه دادی بهم و منم نوشتم که به قول خودت یادم نره. لیست خانم کوچولوی من شامل ساعت و دنت کاکویی و بستنی میهن و نخودچی کشمش و 5 تا لباس و ... اینا بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خواب گو
30 مرداد 92 9:44
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
mana
9 شهریور 92 21:05
ziyarat ghabol azizam.avinjono bebos
mona
9 شهریور 92 21:12
azizam bebakhshid esmamo bad typidam