تولد
دختر گل مامان سلام.
دیروز تولدت بود و ما هم یه جشن کوچولو برات توی باشگاه الهیه گرفتیم. خیلی ها یادشون بودکه دیروز تولدت بود و برات زنگ زدن یا sms دادن یا اینکه تو اداره بهم گفتن که از همشون ممنونم .دختر شیرینم کل دیروز رو دوست داشتی برات تولدت مبارک بخونیم و من و بابا اینقدر خونده بودیم که یه چند دقیقه ای گلومون گرفته بود. عاشق بازی با بادباک ها و شمع فوت کردن وکیک تیکه کردن بودی! مخصوصا شمع فوت کردن که تاکید داشتی که تولد خودته و خودت باید فوتش کنی مامانی! دست خاله جون فرشته و خاله لاله هم درد نکنه که برات هدیه گرفتن و مابقی هم بهت اطمینان دادن که کادوت محفوظه!!!
عروسک من دیشب که می خواستم لباس تننت کنم می گفتی که دوست دارم لباس عروس بپوشم و .... به نظرم دیشب از هر شبی قشنگتر بودی مامان جونم!
موقع بازکردن کادو ها که یه هیجانی داشتی که نگو و نپرس! هر کدو رو که می خواستی بازکنی می گفتی اینم مال منه!!! حالا هم که از تولدت گذشته کادو هات رو ول نمی کنی ! چمدونت رو می آری وسط اتاق و ماچش می کنی و می گی اگه گم شد یا خراب شد بازم برام می خری!!!! Cd آندیا رو هم که مدام که تو خونه ای می بینی .کیف باب اسفنجی آجی تارا رو هم که دیگه نگو. حتی کارت هدیه خاله لاله و اسکناس های خاله جون فرشته رو هم که یا تو دستته و یا تو چمدون با خودت حمل می کنی و می گی که می خوام باهاشون بستنی بخرم!!!
کلا برخلاف خودم که عاشق کیک و شیرینی هستم شما زیاد تمایل نداری و فقط دیده بودم که کیک شکلاتی بی بی رو می خوری اما کیک تولدت رو هم ظاهرا دوست داشتی و همونطوری که تو یکی از عکسها معلومه از اونقدریش که به دست آندیا هم چسبیده نتونستی بگذری