آوین بلا
سلام عشق کوچولوی مامان.
یادم رفت که تو پست های قبلی برات تعریف کنم که توی ایام عید چه شعر های قشنگی می خوندی و خصوصا اون شعر "عید اومده عید اومده موسم بهار است ..." و البته مصرع آخرش که می گی "در سایه ایزد تبارک عید همگی بوَک مبارک" . توی یه بازه زمانی خجالتی شده بودی و خصوصا جاهایی که بچه های همسن و سال خودت داشتن گوشه گیری می کردی و کلی باید بهت اعتماد به نفس تزریق می کردیم تا به حالت کمی مشابه عادی برگردی که توی عید دیدم این حالتت کمتر شده و این خیلی خوشحالم کرد.
فروردین رو مهد ثبت نام نیستی .آخه دو هفته که تعطیله و قرار هست دو هفته هم مادرجون وخاله جون فرشته مراقبت باشن. دیروز با مادرجون رفتیم پارک آب و آتش .حسابی بهت خوش گذشت و مدام به بابا م یگفتی که "بابا قهرمان من هست و ..." بابا هم کلی ذوق می گرد وسینه صاف می کرد که دیدی همیشه می گفتم دختر یه چیز دیگه هست... الهی من فدای زبون شیرینت برم