آوین و نی نی جدید

مامانی نازم سلام.

خوب این مطالب رو می خواستم تو پست قبلی بیارم ولی اینقدر دیر شد که گفتم یه پست جدید بهشون اختصاص بدم .  دوشنبه 5 خرداد نی نی ناز خاله فاطمه به دنیا اومد .دوست ندارم به کسی بگم ایشالا نی نی خوش قدم باشه چون اعتقاد قلبی دارم که قطعا همشون خوش قدم  هستن  و اگه بگم اینگار که چیزی خارج از عرف رو براشون آرزو کردم. ما تو راه شمال و البته بیمارستان بودیم که خاله نی نی رو بدنیا اورد . اینقدر ناز و خوشگل بود که نگو نپرس .وقتی نی نی تو بیمارستان بود که نبردیمت بیمارستان بخاطر اینکه بیمارستان یه محیط آلوده هست و اصلا جای مناسبی برا بچه ها نیست ولی بعدش که اومدن خونه اومدی پیششون. برخلاف انتظاری که ازت داشتم خیلی راحت با مساله کنار اومدی . البته این رو هم بگم که کلا دیدت نسبت به نوزاد یک موجود ضعیف الخلقه هست که  قدرت انجام هیچ کاری رو نداره و صد البته در کنار توانایی های شما رقمی محسوب نمی شه . ولی بازم خیلی خوب با بچه برخورد کردی و دوست داشتی که بغلش کنی و ... به خیلی ها هم می گفتی "ما خودمون هم می خوایم یه نی نی به دنیا بیاریم و اسمش هم باید مامان و بابام انتخاب کنن"

البته نمی دونم اگه عضو جدیدی به خونمون اضافه شه چه برخوردی خواهی داشت الان یه موقعی می پرسی که اگه خدا بهمون نی نی  بده دیگه مامان من نمی شی واینکه اگه  زبونم لال من طوری بشم واسه من گریه نمی کنی و ناراحت نمی شی چون یه نی نی دیگه داری .

ما تو خومون ماهواره نداریم . تلویزیون هم خیلی کم می بینیم و اصلا از این حرفا که اگه من بمیرم و اگه من گم بشم و ... نمی زنیم اما نمی دونم این حرفا رو از کجا یاد می گیری واقعا این حرفات خیلی ناراحتم می کنه ولی خیلی اوقات سعی می کنم که نشنیده بگیرم که ادامه ندی و دقیقا متوجه نشی چه جوری می تونی من رو تحت تاثیر قرار بدی اما خوب شما همه راه ها رو بلدی ... چند روز پیش بهم می گی مامان خوش به حالت و من با تعجب چرا ؟ و شما آخه خیلی مهربون و دوست داشتنی هستی . حالا خودت رو بگذار جای من جایزه اینهمه خوش زبونی یه بستنی دوقلو هست یا نه!!!!!