آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

برای آوین عزیز

اردبیل(2)

1394/3/19 17:22
نویسنده : مامان
879 بازدید
اشتراک گذاری

دختر مهربون مامان سلام.

تعطیلات خرداد امسال  با خاله جون فرشته و تارا جون و خاله سارا و علیرضا و آنیسا  رفتیم اردبیل.  ما و خاله جون فرشته اینا از راه تهران رشت اسالم خلخال رفتیم و خاله سارا اینا از را ه ساری رشت خلخال .... به هم خلخال ملحق شدیم و از اونجا با هم رفتیم اردبیل . توی مسیر راه رفتیم تالش و از آنجا ساحل قورق  که بسیار ساحل خوبی بود امکانات خوبی  داشت  اونجا قایق موتوری  سوار شدیم .  دختر گل مامان  توی قایق بین من و بابا نشستی و من جوری بغلت کردم که  دستام روی قلبت باشه.... اولش خیلی بهت خوش گذشت و لی چند دقیقه که گذشت و  راننده قایق می خواست هیجان بده شما ترسیدی و قلب کوچولوت مثل گنجشک می زد و همونجا از راننده قایق خواستم که دیگه خیلی هیجان نده تا شما نترسی و بهت خوش بگذره .... در ادامه سفر از تالش برگشتیم  اسالم و از اونجا از جاده بسیار زیبای اسالم و خلحخال هم عبور کردیم و رسیدیم به خلخال .هر چند که عشق مامان اینقدر توی ساحل بازی کرده بودی که خسته شدی و توی ماشین خوابت برد.... از خلخال به اردبیل رو خیلی سخت گذروندیم هم جاده اش خوب نبود و هم هوا تاریک و ما ناآشنا به جاده و بدتر از همه رعد و برق هایی که تا حالا نظیرش رو ندیده بودم  و البته ما خسته هم شده بودیم.

هوای اردبیل خیلی خیلی گرم بود و ما اصلا انتظارش رو نداشتیم . و همین گرما باعث شد که روز اول گرمازده شی . هر چند که روز اول برخلاف همیشه  پرخوری هم کرده بودی و  همه اینا باعث شد که بیمار شی و حالت تهوع داشته باشی . کل شب دوم رو هم تب داشتی و صبح روز دوم هم با بابا بردیمت دکتر. و از این بیماریت کلی حالمون گرفته شد....

البته همسفری با آنیسا و آجی تارا برات خیلی لذت بخش بود و با هاشون سرگرم بودی این بود که اصلا دوست مداشتی برگردیم و دوست داشتی که بیشتر باهاشون بمونی....

 روز اول اقامتمون توی اردبیل رفتیم بقعه شیخ صفی...ورودی بقعه یه باغچه خیلی پرگل و قشنگ بود با دو تا  حوض ابی کاشی کاری شده که فقط یکی اش آب داشت. شما و آنیسا کلی اونجا آب بازی کردین و خوش گذروندین...بعد از باغچه حیاط متعلق به بقعه بود که اونجا هم کلی عکس گرفتی و از همه بامزه تراش  عکس های سلفی شما نخودی ها بود که حالا عکسش رو گذاشتم توی پست... تازه کلی ایده هم واسه عکاسی داشتی که به ما می گفتی و ما هم کلی استقبال کردیم....بعد از عکاسی رفتیم وارد بقعه شدیم...برام جالبه که دوست داشتی خیلی مستقل عمل کنی مثلا کفشت رو خودت تحویل  کفشداری بدی و......

نکته جالبش اونجایی بود که داشتم برات در مورد کتاب قرانی که با خط کوفی روی پوست آهو تدوین شده بود برات توضیح می دادم...

من:ببین دخترم اون موقع ها که کاغذ نبود مجبور می شدن رو پوست حیوانا بنویسن و پیام ها رو به هم انتقال بدن

آوین: خوب روی دستشون می نوشتن و می رفتن پیش هم کف دستشون رو بالا می گرفتن و بهم نشون می دادن

من:آره اینم فکر خوبیه اما اگه خودشون نمی خواستن جایی برن چی؟ 

 

آوین :خوب روی دیوار می نوشتن

من:خوب دیوار که به راحتی جابجا نمی شد... بعضی جاها همین کار رو کردن

آوین:خوب دیوار می شکوندن و می گذاشتن روی سبد و و جابجا می کردن و اونجا که رسیدن دوباره می ساختنش...
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (4)

مامان مهدیه
26 خرداد 94 15:44
اي جونم چقدر دلم براي اين فسقلي با نمك تنگ شده بود . اميدوارم هميشه خاطرات شيرين گوشه دلاتون باشه كه با يلدآوري و مرورشون لبخند مهمون لبهاتون بشه . ببوسين از طرف من روي ماه آوين رو
مامان
پاسخ
ما هم خیلی دلمون براتون تنگ شده اما اینگار اصلا فرصت نمی شه بیشتر بیایم اینجا....
عمه نیلوفر
27 خرداد 94 10:38
عزیزم ایشالا همیشه خوش باشین خوشگل عمه. فدات بشم الهی که اینقد شما نازی عشقم
مامان
پاسخ
مامان آرزو
31 خرداد 94 10:17
_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون همیشگی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذری ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نیم نگاهی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظری ¤¤¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____________________¤¤¤¤¤¤ ______________________¤¤¤¤ _______________________¤¤
بهناز
2 تیر 94 15:20
ماشاالله خیلی نازه]
مامان
پاسخ