شاعرانه های آوین
دختر گل مامان دیروز رفته بودیم روستای آهار و شکراب(از توابع فشم) برای پیاده روی و گردش...
دستمون توی دست هم بود و داشتیم کوهنوردی سبک می کردیم که شما گفتی مامان من می خوام یه شعر که ساختم رو برات بخونم
و این شعر رو خوندی :
شر شر آب می بارد(به نظرم اولش که خوندی برام بجای آب, باران بود)
ماهی ها تالاب تالاب صدا می دهند
گنجشک ها آواز می خوانند
دختر با آواز پرنده ها می رقصد.
(اینو بعدا بین بیت 3 و 4 اضافه کردی : اما به نظرم بدون این تیکه قشنگتر بود...>گنجشک ها پرواز می کنند)
این اولین شعر بامعنا و با مفهومی بود که خودت سروردی عشق مامان.
الهی که مامان قربون روح لطیف شاعرانه ات بشه ...بهت افتخار می کنم زیبای من.
پی نوشت 1: رفتم برات یه بلوز وشلوارک یک سره هدیه گرفتم دختر نازم بابت شعر قشنگی که سرودی ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی