آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

برای آوین عزیز

آوین و آتیش سوزوندن

1390/5/1 10:33
نویسنده : مامان
124 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر مامان! نمی دونم وقتی که خودت این نوشته ها را می خونی چند سالته و توی اون مقطع زمانی چه جور دختری هستی ؟! مثل الان پر جنب و جوش و خوشرو  هستی یا اینکه نه یه دختر آروم و ساکت. ولی باید بدونی هر جوری که باشی من عاشقتم و دوستت دارم!

دیشب باباجون من رو متوجه یه موضوع جالب کرد که فکر کنم تازه یاد گرفتی! از اونجایی که وقتی می خوابی مثل خودم کلی غلت می زنی من شما رو روی تخت خودمون می خوابونم که فرصت مانور بیشتری داشته باشی! به فاصله ۵ سانتی متر از تخت ما یه میز آرایش هست که از نظر ارتفاع هم حدود ۱۰ سانتی متر بالاتر از سطح تخت هست.  عصر خوابونده بودمت روی تختم و خوش و خرم بودم که تو خوابی و خونه در امن و امان هست که یه دفعه سر و کلت از روی میز آرایش پیدا شد نگو پات را گذاشتی روی تاج تخت و بعد دستت را روی میز آرایش پای مذکور روی میز آرایشب عد اون یکی پات روی تاج تخت  و  بعدش هم اون یکی دستت روی میز آرایش و خلاصه به همین راحتی تشریف بردی روی میز آرایش!!! حالا این وسط خدا چقدر به ما رحم کرده فقط خودش می دونه! چون تاج تخت لق بوده و ممکن بود که این وسط هر اتفاق ناخوشایندی بیافته!!

جدیدا یاد گرفتی یه برگه کاغذ یا روز نامه و یا ظرف یا هر چیز که خلاصه بکارت بیاد را زیر کف دستات می ذاری و با هاش به حالت چهار دست و پا میری و سر می خوری!!!!

آها یادم رفت بگم دو سه روزی که بَبَی می گه بَ بَ را کم و بیش یاد گرفتی بهت می گم بَبَی می گه شما  می گی بَ بَ  می گم دنبه داره می گی دَدَ !!!!!

ماشاالله کم شیطونی هر وقت که بخواهی  که با ما بازی کنی  و به حالت چهار دست و پا دنبالت کنیم کلی جبغ می کشی و دست می زنی و به حالت چهار دست و پا  دور خودت می چرخی !!!

از دیروز ترست برای مستقل ایستادن خیلی کمتر شده!  با کمک چیزی می  ایستی بعدش دستات را ول می کنی که خودت مستقلا وایستی و خیلی هم خوب پیشرفت کردی نفس مامان!! حتی من و باباجون فکر می کنیم که تا آخر این هفته دیگه کاملا می تونی به ایستی!!! برای  بهتر حفظ کردن تعادلت هم زانوهات را خم می کنی تا نخوری زمین مامانی!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)