آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

برای آوین عزیز

داستنهای آوین و نی نی -- فرستادن مامان به آزمایشگاه....

1396/2/4 14:59
نویسنده : مامان
169 بازدید
اشتراک گذاری

 

23/فروردین /96

تقریبا همه می دونن که چقدر به لاغر موندن اهمیت می دی , از عید که من یکم کوچولو چاق شدم مدام به من می گفتی مامان بیا ورزش کنیم تا تپل نمونی , مامان چقدر خواب آلو شدی ...مامان نکنه تو شکمت نی نی داری و مدام روی این مساله تاکید می کردی ...

آوین : مامان تو شکمت نی نی داری

من: نه عزیز دلم

آوین : چرا من مطمئنم که داری ,پس چرا شکمت بزرگ شده

من : نه عزیز دلم بخاطر تنبلی و ورزش نکردنه

آوین : مامان من مطمئنم فرشته مهربون من رو به آرزوم می رسونه, من خیلی دعا کردم و از خدا خواستم

من :(متعجب از حرفهای قلمبه سلمبه خانم) اینبار رو به بابا : علی برو چک بی بی بگیر و جواب هم منفی

----< یک هفته بعد  29/فروردین /96

آوین : مامان  نی نی داری تو شکمت

من : نه عزیز دلم

من اینبار رو به بابا : علی برو چک بی بی بگیر و جواب هم منفی...

----> چند روز بعد

آوین:مامان  به من بگو نی نی داری قول می دم به کسی نگم حتی به بابا

من : نه عزیز دلم

-----<3/اردیبهشت/96

من رو به بابا : علی میشه بری برای آخرین بار چک بی بی بگیری, دیگه خیلی اعصابم بهم ریخته تازه شکمم هم بزرگ شده و  آوین هم مدام بهم می گه نی نی داری می خوام برم با خیال راحت آمپول بزنم که ...شم

اینبار چک بی بی + شد و فردا آزمایش خون دادم و جواب اون هم + بود

 

با توجه به اینکه تجربه تلخی در اینخصوص داشتیم و از طرفی نمی خواستیم چشم انتظار بمونی با بابایی تصمیم گرفتی که فعلا چیزی بهت نگیم اما امان از دختر زبلی که حواسش به همه چیز و همه جا هست ....

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)