نقاشی دختر مامان
مداد دستم هست و دارم یه الگوریتم را پیاده می کنم به زور از دستم می کشی و می گی "مَنِ"(مال من هست)بعد در حالی که مداد تو دستت هست دستت را می آری سمت من و میگی "بِدِه"(بگیر)و در حالی که مواظبی که من پررو نشم و مدادم را ازت پس نگیرم و در شرایطی هستیم که دست هر دوتامون رو مداد هست و صد البته مداد به شما تعلق داره مداد را به سمت کاغذ می بری و می گی "چِش چِش دو" (چشم چشم دو ابرو). از اول تا آخر می خواستی بگی که بیا با هم چشم چشم دو ابرو بکشیم
اون یه هفته ای که به خاطر برونشیت نفرستادیمت مهد عزیزجون از شمال اومد پیشت و از اونجا که می ترسید که به خیلی چیزا دست بزنی و به خودت آسیب برسونی نمی گذاشت به خیلی چیرا دست بزنی حالا بهت می گیم عزیز جون چی می گه انگشت دستات را به این طرف و اون طرف می بری و می گی "نَ نَ"
مثل ماری که به طعمه نیش می زنه به عینک من حمله می کنی و از چشم من در می آری و می گذاری توی گردنت.بهت می گم چشمام را می بندم ببینم کی غذا می خوره تا چشمام را می بندم عینکم را می گیری و دِ فرار!