آوین جون اومده بودیم خونه تون مهمونی تو سرما خورده بودی و همش بی قراری می کردی ...قبلا از عمو محسن می ترسیدی اما این دفعه بیشتر با اون بازی می کردی ..کلی اسباب بازی ها تو آوردی با هم بازی کردیم ... بد جور از مزه مداد شمعی خوشت می آد و همش می خوردیشون شکلاتای توپی هم خیلی دوست داری رو پای عمو محسن هم خوابت برد زودی.. انشااله همیشه سالم و سلامت باشی گلم