آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه سن داره

برای آوین عزیز

این روزها ....

1391/6/21 7:19
نویسنده : مامان
374 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی چیزا رو به ذهنم می سپرم تا بیام و اینجا بنویسم اما اینقدر گاهی دیر به دیر می آم که دیگه همه چی یادم می ره!!!

دیروز یه سوسک کوچولوی عجیب تو خونه دیدیم و با هزار مکافات کشتیمش و از ترس جنازه رو زیر دمپایی رها کردیم تا بابا بیاد و ببره بیرون :

آوین: "مامان سوسکُ ببریم"

مامان : نه ! سوسک کثیف! باید بابا بیاد ببره

آوین:"مامان از سوسک می ترسی!!"

من:  

------

از اونجایی که خیلی بازیگوشی و نمی تونی با خودت کنار بیای که بخوابی یه هاپو و پیشی مسئول خواب داری که الان یه هفته هست به همه بچه ها سر می زنه ، (به آندیا،هانا) و هر بچه ای که نخوابیده باشه هاپو عصبانی می شه! با یه "هاپ هاپ" و "میو میو" کردن بابا چنان صدای خروپفت بالا می آد که نگو نپرس!

دیشب کوچولوی من وقت خوابت شده بود و نخوابیده بودی من و بابا هم تصمیم گرفتیم نمایش را دوباره اجرا کنیم. من پیشت دراز کشیدم و تا بابا  "هاپ هاپ"  کرد، شما با یه خنده زیرکانه "میو میو" کردی و به من می گی :"مامان چشاتُ ببند الان پیشی می آدا" . من و بابا که از خنده ریسه رفته بودیم

------

در حال انجام دادن یه کار بدی هستی و مامان بهت می گه :آوین اینکارُ نکن

آوین :"می کنم"

مامان :"چرا"

آوین:"دُخَرِ بدیم"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

mona jooooooooon
22 شهریور 91 13:51
azizam dg fekre pichondane ino nabayad bokonid.dasteton dare ro mishe.
عمه نيلوفر
23 شهریور 91 15:30
آخه زبل خانم تو مگه از چيزي ميترسي!دخمل خوبي باش وخودت بخواب ماماني و بابايي مجبور نکن گولت بزنن عمه جون.