آوین و مهد کودک بعد چند روز تعطیلی
آوین در روز 6 فروردین : با گریه دم مهد نمی رفت بغل خانم مربی
آوین در روز 14 فروردین : از تو خونه شروع کرد که من نمی رم مهد کودک، اونجا من رو اذیت می کنن و اونجا غصه دارم و خاله فاطمه (مربی) من رو می زنه!!!! که با وعده بستنی هویجی کوتاه اومدی و رفتی
آوین در روز17 فروردین: من نمی رم و بستنی هم نمی خوام(ما هنوز پیشنهاد بستنی رو مطرح نکرده بودبم)
آوین در روز 18 فروردین: توی خواب-> من مدرسه نمی رم
-------
عاشق قصه تعریف کردنتم مامانی توی هر قصه ای که بگی مانیا (از بچه های مهد ) آدم بدِ است و خودت آدم خوبه! مثلا می گی :"یه دختری بود حرف مامانش رو گوش نمی کرد و با مامانش عصبانی صحبت می کرد اسمش مانیا بود" و از اون طرف "یه دختری بود که خیلی مودب بود وقتی گاز روشن بود زیر گاز نمی نشست اسمش من بودم ، اسمش آوین بود "
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی