آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه سن داره

برای آوین عزیز

از کجا بنویسم ؟

1393/2/17 8:33
نویسنده : مامان
453 بازدید
اشتراک گذاری

خوب بعد از یه مدت ننوشتن نمی دونم باید از کجا شروع کنم ! مهدت رو از اردی بهشت عوض کردم روز های اول احساس می کردم که مهد جدید آموزش های مهد قبلی رو با اون کیفیت نداره  شاید چون  زبان فرانسه هم آموزش نمی ده  این حس به سراغم اومده بود.شاید هم بخاطر اینکه روز های اول معلمات خیلی ازت تعریف می کردن.البته از تعریفاشون حس غرور  بهم دست می داد اما نگران هم می شدم که مگه بچه ها ی اینجا در چه سطحی هستن ! یا بهتر بگم اینجا در چه سطحی آموزش می دن !!! اما یکی از محاسنی که مهد جدیدت داره اینکه فوق العاده منظمه و همه چی سر جای خودشه! هر چند هنوز من و بابا نتونستیم با مهد جدید کامل کنار بیایم اما شما اوضات خوبه و برای ما هم  کم کم همه چی داره جا می افته.

دختر ناز مامان عاشق بدن انسان هستی به طوریگه مکانیسم کامل گوارش غذا, اجزای کامل خون(گلبول ها  و پلاسما و ...), مغز و ... همه رو می دونی ! البته از وقتی خیلی کوچولو بودی برای اینکه بد غذایی می کردی برات با داستان بیشتر مراحل گوارش  رو تعریف می کردم  و وقتی کمی بزرگتر شدی و به گوشه تختت خوردی و پاهات یکم خون اومد و بعد از چند ثانیه که خونش  بند اومد برات جای سوال بود و بابات هر چی ازخون می دونست برات توضیح داد. البته همیشه سعی می کنیم که اول همه چیز رو با زبون ملموس و کودکانه برات توضیح بدیم مثلا  اینکه برات توضیح بدیم چه جوری گلبول قرمز باعث قرمزی خون می شه از اونجا شروع می کردیم که کاکائو چه جوری شیر رو قهوه ای می کنه .... اینجوری شد که خانم کوچولو در این مورد زیاد می دونه خاله شبنم مربی ات می گه دهنم وا موند وقتی دیدم  آوین اینا رو بلده و بهش گفتم خاله بیا پیش من اینا رو با هم به بچه ها آموزش بدیم !!!!

هر کی بشناستت می دونه ک چقدر شیرین زبونی. از اداره که می ام چند تا بوس محکم می کنیم و می گی مامان خستگی هات رفت ! یا می گی مامان بگذار یه ذره بیشتر سرم رو رو پاهات بذارم که خستگی هات بیشتر بره ! شنیدن بعضی چیزها از زبونت خیلی شیرین و دلنشینه مامانم . مثل اینکه می گی بابا قهرمان منه یا اینکه من به شما افتخار می کنم یا اینگه شما بهترین هستین و ....

مامان قربونت بره الهی که خودت بهترینی!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهدیه
17 اردیبهشت 93 10:55
الهـــــــــــــــــي خاله قربونت بره شيرين زبون . منم كه فقط از اين پشت مي شناسمت ميدونم كه چقدر شيرين زبوني ..... راستي ماماني چه عجب دست از تنبلي برداشتي !!!!! نميدوني من عاشق كارهاي آوينم ؟؟!! بيشتر برامون ازش بنويس .
مامان
پاسخ
شما لطف داری عزیزم. راستش این اواخر اینقدر درگیر کارهای هدفمندی بنزین و تبعاتش بودم که اصلا وقت سر خاروندن نداشتم ....مهبد گلم رو ببوسین
عنه نیلوفر
18 اردیبهشت 93 13:13
عمه قربونت بره الهی من مطمئنم که آوین آینده خیلی روشنی داره مطمئنم وقتی بزرگ بشه یه آدم موفق میشه تو زندگیش البته عزیزم هوش آوین به پدر و مادرش هم رفته دیه عزیزم شما و داداش خودتون خیلی باهوش و موفقین..... آوین عوض من ببوس
مامان
پاسخ
ممنون .البته شما به ما لطف دارین! از این خبرا هم نیست .
مامان آنیسا
20 اردیبهشت 93 0:57
عزیزم
مامان
پاسخ
آنی نازم رو ببوس