آخر هفته
دختر گل مامان سلام...آخر هفته با فامیلای من رفتیم نور و محمود آباد,شما از وقتی فهمیدی که همسفرامون کیا هستن کلی ذوق داشتی و خوشحال بودی که می خوای با هانا جون بازی کنی و کلی نقشه کشده بودی . اونجا هم ویلامون لب آب بود و شما هم با دوستت حسابی شن بازی و ماسه بازی کردی و خوش گذروندی... و از هر جای سفر که بیشتر خوشت می اومد و بیشتر بهت خوش می گذشت می گفتی" مامان یه بار هم با آندیا و آنیسا و وانیا بیایم اینجا" .
شما حدود دو سالی می شه که چمدان مسافرتی مخصوص به خودت رو داری و وسیله های سفرت رو بصورت تفکیک شده از ما اونجا می گذاری, اما دوستت چمدون نداشت و شما با سخاوت قبول کردی توی اون دو روزی که اونجا و با هم هستیم چمدون برای دو تاون بشه و بصورت مشترک ازش استفاده کنی. برای همین نصف لباسات رو از توش در اوردی و گداشتی توی چمدون ما تا جا برای لباسای دوستت باز شه
خوشحالم از اینکه دختر کوچولوی من دیگه حسابی خانمی شده برای خودش و توی مسافرت هم به خودش خوش می گذره و هم کاری می کنه که به همه خوش بگذره. مهربون مامان عاشقتم حسابی .