آخه چه جوری بپیچونمت!
دختر گل مامان سلام! دختر مامان هر روز یه جلوه جدید از شخصیت شما بروز می کنه و ما هر کدوم رو به یکی یا چند نفری نسبت می دیدم! ولی این چیزی را الان می خوام برات تعریف کنم فقط می شه به یکی نسبت داد و اون خاله فرشته هست که محاله بتونی بپیچونیش! دیروز از آنجایی که خیلی تو خونه بازیگوشی می کردی و یه همپا برا بازیات می خواستی و اگه من می نشستم بهم میگفتی "پاشو" و اگه دراز می کشیدم می گفتی "بیدار شو "من بهت گفتم که اگه مامان رو اینقدر اذیت کنی آقای میکروب (یکی از لولو های آوین)می یاد و الان هم پشت دَرِه! ولی دیدم اصلا کَکِت نگزید برای همین روی مبلی که نزدیک در بود نشستم و جوری که متوجه نشی به در زدم و گفتم آقای میکروبه!! ناگهان برای ٣ میلیونیوم ثانیه شما ترسیدی و گفتی "آوین ترسیده" و اومدی بغل من و من هم خوشحال . به ثانیه نکشید دبدم داری به پشتی مبل می زنی و در حالی که یه صدایی ازش در میاد میگی"صیدا اینه، صیدا اینه"