آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

برای آوین عزیز

آوین بلا

دخترم عاشق قارچ سوخاری هستی و نزدیک خونمون یک خوبش رو داره.بابا رفته بود برامون خریده بود با دیدن سسها می گی "من سس فرانسوی نمی خوام سس انگلیسی می خوام" دیروز که اومدم دم مهد دنبالت می گی "مامان میشه برام یه چیز بخری که اولش بَس باشه" من گفنم یعنی توی این هوای سر بستنی نه نمیشه از سوپر نزدیک خونه شاید بتونم برات بخرم که توی خونه بخوریش اما از سوپر سر خیابون نه. ادامه دادی "خوب از اینجا برام پاستیل بخر" .  من هم موافقت کردم ادامه دادی " مامان برا خودت هم بخر چون هر کی مال خودش رو بخوره." منن هم گفتم پس هر کسی هم برای خودش بخره که اول موافقت کردی و بعد که بهت یاداوری کردم که کیف پولت همراهت نیست از موضع خودت پایین اومدی که من هم بتونم...
8 بهمن 1392

این روزها

عشق مامان سلام این روزا خانم کوچولو خونه ما شده معلم مامانی (در زبان فارسی),teacher  (در زبان انگلیسی) و البته مادام (در زبان فرانسه). یه شعر خیلی سخت از حافظ را برم می خونی و می گی به دهن من نگاه کن , حالا یاد بگیر و بگو .من هم برخلاف دفعات پیش که همیشه بقیه شعرهات رو زود حفظ می شدم با مصرع دوم این شعر شدیدا مشکل دارم روت رو می کنی و به من می گی "مامانی، الهی قربونت برم اینا  برات خیلی سخته". بعد ادامه می دی مثلاً بگو "می" بگو "گَر" بگو "دَم" بگو "چون ".... حالا بگو "می گردم چون قلندرها هر هر شب پی خرابان" ....البته فکر کنم این شعر آخری که تیکه تیکه می خوای یادم بدی از حافظ نیست ...       &nb...
5 بهمن 1392

...

دیروز که از مهد گرفته بودمت خیلی هوا سر بود.داشتیم می اومدیم خونه بهت گفتم اگه گفتی الان چی مچسبه؟ یه لیوان شیر داغ با کوکی ! بریم خونه و بخوریم ! رو به من می کنی و با تعجب میگی "شیر به کجامون می چسبه " و طبق روال همیشه ات n تا سوال دیگه بعدش پرسیدی .من که گاهی اوقات صدات می کنم خانم چرا .
22 دی 1392

بدون عنوان

دختر گل مامان سلام! وقتی که خودت اینقدر بزرگ شی که بتونی دست نوشته های مامان رو بخونی حتما دیگه واسه خودت  خانمی شدی و این غلط های گفتاری رو نداری ! حقیقتش مهد کودکتون علاوه بر شعر های بچه گونه ای که  یادتون می ده شعر هایی از سعدی و حافظ و خیام و حتی سرود های ملی هم یادتون می ده عشقم. خوب توی این شعر ها هم کلمات صغیل و سخت خیلی زیاده و حتی  شما هم که از 7 ماهگی حرف زدنت رو شروع کردی و کلمات و جملات قلمبه و سلمبه زیاد می زنی گاهی اوقات اشتباه تلفظشون می کنی .بعضی اوقات هم بخاطر اینه که معنی این کلمات رو هنوز نمی فهمی . شعر "ای ایران ای مزر پر گهر" رو چنان با عرق ملی آمیخته با غلط های املایی می خونی که همه از خنده رو ده بر می شن...
21 دی 1392

آوین و لباس عیدی

دخمر گل مامان سلام! امسال مامان حسابی زرنگ شده و دیروز و پری روز رفت بازار و لباس عیدت رو خرید! عاشق لباس و خرید و زیور آلات هستی  مامانی! دیروز جوراب شلوار ی دیده بودی می خواستی بهت گفتم مامان خیلی جوراب شلواری داری دیگه احتیاج نداری بهم می گی "خیلی ندارم 4 تادارم! چی میشه اگه 5 تاداشته باشم ؟ تازه اون جوراب شلواریم که پاره شد جای اون بخریم!" بماند که تو اتاق پرو چه بازی هایی از خودت در می اوردی ! آها داشت یادم می رفت با دیدن کاتالوگ لباس ها و یا عکس بچه ها که تو اتاق پرو بود  بهم می گفتی "چرا من رو شبیه اینا نمی کنی؟" بهت گفتم یعنی چی ؟ جواب دادی :"از این روژا برام بزن! از این کفشا برام بخر". خلاصه این که با لباسای عیدت کلی ذ...
21 دی 1392

کارمند کوچولوی شرکت نفت

دختر گل مامان سلام! امروز 5شنبه هست و من شیفتم و شما رو هم اوردم اداره گلم!! ما اولین نفری بودیم که امروز اومدیم تو سالن و طبیعی هست که اداره امروز خیلی خلوت تر باشه!!! تا اومدیم توی سالن گفتی :"مامان چرا کسی اداره نیست که به من بگه چقدر قشنگی، لباسات قشنگه!" 5 دقیقه بعد   می گی :"مامان هر کی میاد اداره پول در میاره!" من:آره  مامانی شما:"یعنی الان من پول در میارم" من: (یعنی به ازای امروز چقدر باید بهت پول بدم!!)                         ...
5 دی 1392