آوینآوین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

برای آوین عزیز

آهای شکمو کجایی؟

دم عیدی بیمار شدی و سینه ات بد جوری خس خس می کنه! عکس بچگی های خاله فرشته را تو آلبوم بچگی های من دیدی و مدام می گی "تارا تارا" این روزها بر خلاف یکی دو ماه گذشته عاشق تخم مرغ شدی و مدام می گی " مخ" البته امروز می گفتی "تخود" کلا عاشق شکلاتی و می دونم مهار کردنت توی عید تو دید و بازدید ها در برابر شکلات کار سختیِ!  چند روز پیش مهدت می گفت توی مهد دنبالت می گشتن بعد کلی گشتن زیر تخت پیدات کردن داشتی انگور بچه ها را می خوردی
19 اسفند 1390

آپاچی در آتلیه

این سویشرت و شلوار هدیه خاله فرشته است مامانی! مرسی "هاله جو بیشته" هدیه عزیزجون انسی!مرسی "عجیج جو" عروسک هدیه خاله فاطمه،مرسی "هاله دابدبه"       ...
15 اسفند 1390

آهای آهای زبل خان

دخترک گلم سلام!‌خوبی !‌نمی دونم وقتی بزرگ شدی و این نوشته را ها می خونی چه حسی بهت دست می ده!‌ اصلا می تونی باور کنی که چی کار می کردی و چه جور بچه ای بودی! حالا بریم سراغ شیرین کاری های عسل مامان : می گم :‌شما چی هستی ،‌می گی : "زِبل"،"شیـطو" الان که دارم می نویسم رو پشت مامان نشستی و هی می گی "پیتو پیتو" خیلی وقته که اجزای اصلی بدنت را می شناسی و الان یه هفته ای هست که وارد جزییات شدی و به زانو و پاشنه و پنجه رسیدی ،‌البته بین خودمون بمونه گاهی پاشنه و پنجه را قاطی می کنی ! می خوای بغلت کنم میگی :"ماما ماما بَخل" تو مهد به شناختن رنگ ها رسیدی و الان رنگ آبی را خوب می شناسی گلم! اینقدر  آنتن&...
8 اسفند 1390

آوین کوچولوی خونه ما

دخترک عزیزم سلام! دیروز با خاله مرضیه بردیمت آرایشگاه و موهات را کوتاه کردیم! به نظر من که ماه شدی نی نی خوشگلم! با اون خرابکاری که من روی موهات کردم فکر نمی کردم که موهات اینقدر خوب شه! ٥ شنبه این هفته آتلیه  نوبت داری و خیلی دوست دارم که عکس های نازی ازن بگیره جوجه کوچولو! عروسی خاله فاطمه داره نزدیک میشه و من هنوز وقت نکردم که برات لباس بخرم! عاشق گریه کردن و خندیدن و اخم کردن دروغکیت هستم مخصوصا گریه که دستات را می گذاری رو چشمات و می گی "اووووو اووووو" .....  
2 اسفند 1390

آوین و میوه ها

دختر مامان حسابی شیرین زبون شدی و تقریبا می تونی تمام کلمات را ادا کنی منتها به شیوه خودت! بعضی از میوه ها را می شناسی مثل سیب که بهش می گی "دیب"‌و یا موز  که بهش می گی " موج" خیار را نمی شناسی ولی بهش میگی" ایار" و همینطور پرتقال که بهش می گی "پیتا پیتا" -> پیتقا ==== "سیچؤا بیا بخور" سشوار بیا من رو بخور === میگم گربه می گه شما میگی "بیو"
25 بهمن 1390

آوین و لباس نو

مامان امشب برات لباس عید خریدیم! مبارکت باشه! کفش نوهات را می آری و می گی"دَبش پا"(کفشام را پام کن).زاستی امروز تولد مامان بود و بابا از طرف شما برام یه شال خرید.مرسی مامان دوست دارم یه عالمه ،‌هر چی بگم بازم کمه!       ...
19 بهمن 1390